تاریخ انتشار : سه شنبه 21 فروردین 1403 - 12:21
92 بازدید
کد خبر : 208873

شوگان همه چیز را برای تورانوگا تغییر داد

شوگان همه چیز را برای تورانوگا تغییر داد

  به گزارش downloadfiilm و به نقل از برخورد دهنده همه عاشق چالاکان هستند، به جز کسانی که در تورش آنها گرفتار شده‌اند. در قسمت هفتم سریال «شوگان»، جان بلکتورن خشمگین (با بازی کوزمو جارویس)، لرد یوشیئی تورانوگا (با بازی هیرویوکی سانادا) را «استاد درخشان فریبکاری» می‌نامد. این رد و بدل توهین‌آمیز بعد از آن

 

به گزارش downloadfiilm و به نقل از برخورد دهنده همه عاشق چالاکان هستند، به جز کسانی که در تورش آنها گرفتار شده‌اند. در قسمت هفتم سریال «شوگان»، جان بلکتورن خشمگین (با بازی کوزمو جارویس)، لرد یوشیئی تورانوگا (با بازی هیرویوکی سانادا) را «استاد درخشان فریبکاری» می‌نامد. این رد و بدل توهین‌آمیز بعد از آن اتفاق می‌افتد که تورانوگا تسلیم لرد ایشیدو (با بازی تاکهیرو هیرا) می‌شود، که عملاً تسلیم کشتار دسته‌جمعی خاندانش است. وفاداری رعیت‌هایی که تورانوگا «با مشت خود شکسته است» به دلیل انگیزه‌های متفاوت‌شان در وضعیت ناپایدار قرار گرفته بود و حالا با این فرمان، از او روی بر می‌گردانند. در مواجهه با مرگ ننگین، لیدی ماریکو (با بازی آنا ساوای) دوباره درخواست می‌کند تا به زندگی خود پایان دهد. یابوشینگه حیله‌گر (با بازی تادانوبو آسانو) هنوز قول‌های ایشیدو را برای روز مبادا نگه داشته است. برادر ناتنی تورانوگا، سائکی نوبوتاتسو (با بازی ایتا اوکونو)، برای دستیابی به افتخار به او خیانت می‌کند و ناگاکادو، پسر تورانوگا، در جریان عملی بی‌باکانه اما شکست‌خورده، با سرنوشتی دلخراش روبرو می‌شود.

به نظر می‌رسد نقشه‌های تورانوگا، هر چه که هستند، در حال فروپاشی هستند. شاید این بخشی از استراتژی او باشد. این قسمت را می‌توان از دو جنبه تفسیر کرد: اینکه اربابی که به «فریبکاری» شهرت دارد، غافلگیر شده و در انتهای مسیر خود دست و پا می‌زند، یا اینکه تورانوگا قصد دارد از درون، اوساکا را تسخیر کند. به هر حال، هفتمین قسمت سریال «شوگان» با عنوان «چوبی از زمان»، ابهام را برای اولین بار از چهره تورانوگا می‌زداید. او دیگر یک نیروی غیرقابل‌شکست – صخره‌ای غول‌پیکر که از تپه پایین می‌غلتد – نیست، بلکه انسانی‌تر می‌شود. هیرویوکی سانادای فوق‌العاده، لایه‌هایی از شخصیت را آشکار می‌کند که به وضوح دارای نقص و لبه‌های تیز در خودانگیختگی ظاهری‌شان هستند، ویژگی‌ای که نمی‌توان تصور کرد تورانوگا داشته باشد، با این حال… با تشدید جنگ داخلی، کنار زدن پرده از استراتژیست مورد علاقه همه، ده‌ها برابر بر اهمیت ماجرا می‌افزاید. اتفاقات محوری قسمت هفتم درک ما از تورانوگا را عمیق‌تر می‌کند و به درگیری او اعتبار شخصی و اساسی می‌بخشد. 

 

پس‌رفت‌های تورانوگا در «شوگان» او را جذاب‌تر می‌کند

از لحظه‌ای که شورای رجان‌نشینان علیه تورانوگا اقدام کرد، مبارزات او رنگ و بوی شخصی به خود گرفت. حرص و حسادت آن‌ها باعث این اتفاق شد. حالا، بهای این نبرد هرگز به اندازه‌ی الان بالا نبوده است.

 

تورانوگا همواره با همه فاصله داشته، اما خیانت برادرش سائکی (آن هم درست بعد از دستور حمله‌ای به نام «آسمان سرخ») او را به پایین‌ترین نقطه‌ی آشکار سقوط می‌دهد. با وجود اختلاف سنی و جایگاه، شاید رابطه‌ی تورانوگا و سائکی هیچ‌وقت پررنگ نبوده باشد، اما خیانت خونی عمیق‌تر از بازی‌های سیاسی ضربه می‌زند. سائکی با دیدن برادر بزرگ‌ترش در پایین‌دست خود، با بی‌رحمی (هرچند به جا) اعلام می‌کند که تورانوگا «دیگر جایی برای رفتن و چیزی برای ماندن ندارد.»

 

اینکه آیا این حرف حقیقت دارد، باید دید. با این حال، این برای تورانوگا یک وضعیت جدید است. او دیگر در حال پیشروی نیست، بلکه در حال ضعیف شدن است. ناامیدی‌ای که پیش از این در بازی هیرویوکی سانادا دیده نمی‌شد، حالا این قسمت او را تشویق می‌کند تا ویژگی‌های جدیدی را تحت فشار بروز دهد. تورانوگا خصومت لحظه‌ای و خشنی را نشان می‌دهد که به نظر می‌رسد معمولاً آن را زیر زره صاف و نفوذناپذیرش پنهان می‌کند. روابط او در حال فروپاشی است، چه خشم بلک‌ثورن از محدودیت‌ها باشد، چه تسلیم ماریکو به سرنوشت مرگبارش چند روز پس از آنکه تورانوگا دوباره اراده‌ی مبارزه را در او زنده کرد. تردید آشکار او باعث می‌شود ناگاکادو به سمت خشونت بی‌ثمری کشیده شود.

 

نکته‌ی جالب این است که ماریکو بار خشم ناشی از خستگی تورانوگا را به دوش می‌کشد. او بیشترین احترام و مهربانی خود را برای ماریکو نگه داشته بود و او را در مسیر رسیدن به پتانسیلش هدایت می‌کرد و همزمان به یک سلاح حیاتی تبدیل می‌کرد. شاید به همین دلیل است که عقب‌نشینی او باعث خشم تورانوگا می‌شود. تورانوگای تسلیم‌شده در برابر ضعف – که در باران به خودش می‌آید – شخصیتی غنی‌تر از عقابی مراقب است که در بالای دنیا در حال چرخیدن است. 

 

قسمت هفتم سریال «شوگان» پیشینه‌ی تورانوگا را آشکار می‌کند

سریال «شوگان» الگوی جالبی در نحوه‌ی افشای پیشینه‌ی شخصیت‌ها دارد. این سریال تا قسمت پنجم گذشته‌ی ماریکو را مخفی نگه داشت و در قسمت ششم هم همین کار را با لیدی اوچیبا (با بازی فومی نیکایدو) انجام داد. قسمت هفتم با عنوان «چوبی از زمان» این الگوی هوشمندانه را ادامه می‌دهد.

هر یک از شخصیت‌های ذکر شده به اجبار خویشتن‌داری می‌کنند. بنابراین، این نکته قابل تأمل است که «شوگان» پیشینه‌ی تورانوگا را به عنوان یک سردار جنگی در کودکی، از دیدگاه خودش و در صحنه‌ی آغازین سرد و بی‌روح قسمت هفتم به تصویر می‌کشد. این صحنه یک راز، یک اعتراف و به دور از دخالت سایر شخصیت‌هاست. حتی در ۱۲ سالگی، تورانوگای جوان چهره‌ی بی‌احساسی را به خود گرفته بود. او با زیرکی از دست مخالفانش جان سالم به در می‌برد. او بر نبردها و احترام بزرگانش فرمانروایی می‌کرد. هرچند ما در حال حاضر اعتراضات او نسبت به شوگون شدن (چه چیزی از یک رهبر غیرمتمایل چشمگیرتر است؟) را باور نمی‌کنیم، او از نام مینوورا دوری می‌کند، زیرا این نام یک هدف موروثی روی پشت اوست. بی‌خردی ناگاکادو پدرش را عصبانی می‌کند، چون تورانوگا کاملاً از هزینه‌ی عمیق نبرد آگاه است. زمان گروگان بودنش را هم به این ترکیب اضافه کنید، و چه چیز دیگری جز یک مرد باهوش محتاط می‌توانست از این شرایط بیرون بیاید؟

 

یک قدم فراتر برویم: وقتی جهان در برابر اراده‌ی یک مرد باهوش مقاومت می‌کند، او چه واکنشی نشان می‌دهد؟ ریچل کوندو، هم‌خالق و تهیه‌کننده‌ی اجرایی سریال «شوگان»، در پادکست رسمی این سریال در مورد لحظه‌ای که تورانوگا سنگی را به سمت دروازه توری پرتاب می‌کند، صحبت کرد:

 

«او در حال مراقبه است در مورد اینکه چه کاری باید انجام دهد، یا حداقل مشاورانش اینطور فکر می‌کنند. […] او فقط در حال فکر کردن است. و کارگردان این قسمت، تاکشی فوکوناگا، ایده‌ی عالی‌ای برای این لحظه داشت. او خاطره‌ای از دوران کودکی‌اش در هوکایدو تعریف کرد و گفت که چگونه بچه‌ها سنگ‌ها را به سمت دروازه‌ی توری پرتاب می‌کردند و آرزو می‌کردند. این یک خاطره‌ی کوچک و خاص است که فکر می‌کنم ذکر آن مهم است، چون به این دلیل که یکی از راه‌هایی بود که می‌توانستیم تجربیات واقعی زندگی خدمه‌ی خود را وارد سریال کنیم.» 

 

هنگامی که سائکی در مورد کارهای افسانه‌ای برادرش سوال می‌پرسد و اینکه آیا آنها «داستان، افسانه یا حقیقت» هستند، سریال «شوگان» کل حقیقت را آشکار نمی‌کند. و دلیلی هم ندارد که این کار را انجام دهد. همین تکه‌های اطلاعات کافی هستند. تنها واقعیت مسلم این است که تورانوگای نوجوان برای بریدن سر میزوگوچی به نه ضربه نیاز داشت. باقی ماجراها همگی hearsay (شایعه یا گزارش دست دوم) هستند.

 

قسمت هفتم نشان می‌دهد که این فرمانده‌ی بزرگ جنگی، درگیر جنگی درونی با خودش شده است. او همچنین با مفهوم کارمای ماریکو مقابله می‌کند و شاید هم تسلیم سرنوشت می‌شود. او برای لحظه‌ای به دوران کودکی‌اش برمی‌گردد و آرزو می‌کند. این حرکت احساسی، به همان اندازه که حساب شده است، نشان‌دهنده‌ی شخصیت اوست. 

 

قسمت هفتم سریال «شوگان» برنامه‌های تورانوگا را به چالش می‌کشد

منبع غیرمنتظره‌ی گفتگوی برجسته‌ی قسمت هفتم، گین (با بازی یوکو میاموتو)، مدیر روسپی‌خانه‌ی آجیرو است. گین، تورانوگا را به عنوان روحی هم‌جنس می‌شناسد که سرنوشت را برای رسیدن به خواسته‌اش خم می‌کند. هرچند او ارباب است، اما بینش گین از میان القاب و عناوین عبور می‌کند.

گین و تورانوگا، بسیار شبیه به لیدی اوچیبا، امپراتوری خود را از گل، لجبازی و جاه طلبی ساخته‌اند. او به عنوان یک فرد با دوراندیشی به سراغ تورانوگا می‌آید و همزمان به عنوان یکی از رعیت‌هایش به او التماس می‌کند. چرا تسلیم شود، در حالی که می‌تواند دنیای بهتری بسازد؟ علاوه بر این، تورانوگا چطور از «چوب زمانی» خود استفاده خواهد کرد؟ آیا او تسلیم جهان خواهد شد یا کنترل آن را به دست خواهد گرفت؟ او نمی‌تواند با زلزله مبارزه کند، اما می‌تواند از آن به نفع خود استفاده کند.

 

برای تورانوگای خسته از درام‌های حقیر بلک‌ثورن-ماریکو-بونتارو (با بازی شینوسوکه آبه)، حرف‌های چالش‌برانگیز گین به او می‌رسد. هیرویوکی سانادا به پادکست «شوگان» گفت: «فقط [او] به ذهنش خطور کرد و زره‌اش را درآورد.» همانطور که ریچل کوندو نیز اشاره کرد، به نظر می‌رسد گین روی چیزی دست گذاشته که حتی نزدیک‌ترین مشاوران، دوستان و پسرش هم ممکن است متوجه آن نشده باشند. و این نوعی… هم تورانوگا را نسبت به او و حرف‌هایی که می‌زند هوشیار می‌کند و هم ما را به عنوان مخاطب، چون شاید او درست می‌گوید، شاید او واقعا نقشه‌ای دارد، شاید ما نمی‌دانیم در ذهن او چه می‌گذرد. 

 

مرگ ناگاکادو آینده‌ی تورانوگا را در سریال «شوگان» شکل می‌دهد

مبارزه با سرنوشت، یکی از مضامین اصلی سریال «شوگان» است. در دنیای ایده‌آل تورانوگا، جایی برای مرگ ناگاکادو وجود ندارد.

اگر سائکی در سایه‌ی برادرش زندگی می‌کند، ناگاکادو زیر نظر پدرش بزرگ شده است. او تلاش می‌کند با تورانوگا برابری کند و هویت خود را از طریق اقدامات جسورانه اما خشنانه تعریف کند. او بر خلاف پدرش، صبر، حکمت و تجربه‌ی مستقیم را ندارد. او در یک حادثه‌ی بی‌معنی جان خود را از دست می‌دهد که جز تراژدی، هیچ دستاوردی ندارد.

 

فارغ از اینکه در قسمت هشتم چه اتفاقی می‌افتد، از دست دادن ناگاکادو، نگرش تورانوگا به جنگ را تغییر می‌دهد. به عنوان یک پدر، این اتفاق بدترین کابوس اوست. به عنوان مردی که آینده‌ی کشورش را شکل می‌دهد، امید اصلی او برای تداوم این آینده، از بین رفته است. همانطور که هیرویوکی سانادا در پادکست «شوگان» گفت: «اگر [تورانوگا] دنیایی جدید، دنیایی رویایی بسازد، این کار نمی‌تواند در نسل تورانوگا به پایان برسد. این کار باید ادامه پیدا کند.»

 

همزمان، شخصیت تورانوگا ادعا می‌کند که «حتی وقتی در این سرزمین شر وجود دارد، هیچ‌کس حق ندارد قلمرو را از هم بپاشد.» فارغ از اینکه او نقشه‌ی حمله‌ای را پشت این حرف‌ها پنهان کرده باشد یا نه، این درگیری برای حفظ بی‌طرفی، بیش از حد شخصی است. تصویر مبهم ما از تورانوگا، شفاف‌تر شده است. چه کاری جز نابود کردن قلمرو برای او باقی مانده است؟ 

برچسب ها :

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 1 در انتظار بررسی : 1 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.